Business analyst یا همان تحلیلگر کسب و کار شخصی است که به بهبود فرایندها، محصولات، خدمات و نرم افزارها از طریق تجزیه و تحلیل داده ها کمک میکند.
تحلیلگری کسب و کار چیست؟
وظیفه تحلیلگران کسب و کار پر کردن شکاف بین فناوری اطلاعات و کسب و کار با استفاده از تجزیه و تحلیل داده ها است که از این طریق میتوانند به ارزیابی فرایندها، تعیین الزامات و ارائه توصیه ها و گزارش ها به مدیران و ذینفعان بپردازند.
موسسه بین المللی تجزیه و تحلیل کسب و کار که BABOK را عرضه کرده، تعریف تحلیل گری تجاری یا همان تحلیل گری کسب و کار را اینگونه بیان میکند: « تحلیلگری کسب و کار یک روش برای معرفی و مدیریت تغییرات در سازمان است، چه در کسب و کارهای سودآور، چه دولتی و چه غیر سودآور.»
تحلیل گری تجاری نیازمند مهارت های سخت افزاری و نرم افزاری است. یک تحلیل گر تجاری باید بداند که چگونه میتواند روند تحلیل داده ها را تجزیه و تحلیل کند و گزارش دهد و همچنین بتواند این اطلاعات را با دیگران به اشتراک بگذارد و آنها را در کسب و کار اعمال کند.
مسئولیت های اصلی یک تحلیل گر تجاری چیست؟
تحلیلگر کسب و کار تجاری با رهبران و کاربران کسب و کارها ارتباط برقرار میکنند تا بفهمند که چگونه تغییرات مبتنی بر داده ها برای پردازش، محصولات، خدمات، نرم افزار و سخت افزار میتواند کارایی یک کسب و کار را بالا ببرد و ارزش افزوده را افزایش دهد. آنها باید ایده ها را بیان کنند تا بتوانند بین آنچه از لحاظ تکنولوژیکی امکان پذیر است و از لحاظ مالی و عملکردی منطقی است تعادل برقرار کنند.
نقش یک تحلیل گر تجاری به طور مداوم در حال تحول و تغییر است. به ویژه به این دلیل که شرکت ها برای تکمیل فعالیت های تجاری، بیشتر به داده ها متکی هستند. هر شرکت دارای مسائل مختلفی است که یک تحلیل گر تجاری میتواند با آن برخورد کند و این برخورد میتواند از طریق تغییر فن آوری ها، مشتریان ضعیف یا رضایت مشتری در سازمان های بزرگ باشد.
یک تحلیل گر تجاری چه مهارت هایی باید داشته باشد؟
استاندارد تحلیل کسب و کار (BABOK)، ۶ حوزه دانشی را تعریف مینماید که یک تحلیلگر کسب و کار باید بر وظایف موجود در هر حوزه دانشی مسلط بوده و امور مربوط به آن را انجام دهد. طبق گفته موسسه بین المللی تجزیه و تحلیل کسب و کار، برخی از مهم ترین مهارت ها و تجارب برای یک تحلیل گر تجاری عبارتند از:
- مهارت های ارتباطی شفاهی و کتبی
- مهارت های بین فردی و مشاوره
- مهارت های تسهیل
- تفکر تحلیلی و حل مسئله
- توانایی تکمیل جزئیات و سطح بالای دقت
- مهارت های سازمانی
- آگاهی از ساختار کسب و کار
- تجزیه و تحلیل متقابل
- مهندسی مورد نیاز
- تجزیه تحلیل هزینه ها
- مدل سازی فرایندها
- درک شبکه ها، پایگاه های داده و سایر تکنولوژی ها
چگونه در تحلیل کسب و کار حرفهای شویم؟
استاندارد پیکره دانش تحلیل کسب و کار (BABOK) که توسط موسسه بینالمللی تحلیل کسب و کار (IIBA)انتشار یافته به شرح حوزههای دانشی و وظایفی میپردازد که یک تحلیلگر کسب و کار باید انجام دهد. همچنین، این استاندارد به بیان ۵۰ تکنیک کاربردی و اجرایی برای انجام این وظایف میپردازد تا در نهایت یک چارچوب کاربردی و قابل اجرا در اختیار تحلیلگر کسب و کار قرار داده باشد.
تفاوت های تحلیل کسب و کار با سایر مهارتها
یکی از سوالات رایج این است که تحلیل کسب و کار چه تفاوتی با مباحث و مهارتهای مشابه دارد. به عنوان اصلی تفاوت تحلیل کسب و کار با مدیریت فرایند چیست؟
در واقع مدیریت فرایند یکی از ابزارها و تکنیک های تحلیل کسب و کار است. ما برای این که نیازمندی یک ذینفع را درک کنیم یا یک راهکار برای آن طراحی کنیم، از مدیریت فرایند های کسب و کار استفاده میکنیم.
سوال دیگر این است که تحلیل کسب و کار و نیز هوش تجاری با یکدیگر چه تفاوت هایی دارند؟
در استاندارد تحلیل کسب و کار میخوانیم که هوش تجاری (BI) یکی از دیدگاه ها یا پرسپکتیوهایی است که از طریق آن میتوان به تحلیل کسب و کار پرداخت. در واقع ایجاد یک ساختار بررسی و تصمیمگیری مبتنی بر داده، به تحلیل کسب و کار کمک خواهد کرد.در ادامه نگاهی به این حوزه های دانشی خواهیم داشت.
نگاهی به حوزههای دانش در تحلیل کسب و کار
- برنامه ریزی و نظارت بر تحلیل کسب و کار: این حوزه دانش بر وظایفی که تحلیلگر کسب و کار برای سازماندهی و هماهنگی انجام می دهد، تمرکز میکند. این وظایف خروجی هایی را تولید می کند که به عنوان ورودی اصلی و دستورالعمل برای سایر وظایف استفاده می شود.
- استخراج نیازمندیها و همکاری: این حوزه دانش روی کارهایی که تحلیلگر کسب و کار برای تهیه و انجام فعالیت های استخراج نیازمندی ها و تأیید نتایج بدست آمده انجام می دهد، تمرکز می کند. همچنین، ارتباط با سهامداران پس از جمع آوری اطلاعات تحلیل کسب و کار و همکاری مداوم با آنها در طول فعالیت های تحلیل کسب و کار را توصیف می کند.
- مدیریت چرخه حیات نیازمندی ها: این حوزه دانش بر وظایفی که تحلیلگر کسب و کار برای مدیریت و حفظ نیازمندی ها و طراحی اطلاعات از ابتدا تا کنار رفتننیازمندیها انجام می دهد، متمرکز شده است. این وظایف ایجاد روابط معنی دار بین نیازمندی ها و طرح های مربوطه، و ارزیابی، تحلیل و به دست آوردن اجماع در مورد تغییرات پیشنهادی الزامات و طرح ها را توصیف می کنند.
- مدیریت استراتژیک: این حوزه دانش شرکت را قادر می سازد تا بداند که کدام دسته از نیازهای خود را برطرف سازد و استراتژی حاصل از آن را برای تغییر با استراتژی های سطح بالاتر هم تراز کند.
- تحلیل نیازمندی ها و تعریف طراحی: این حوزه دانش بر وظایفی که تحلیلگر کسب و کار برای ایجاد ساختار و سازماندهی الزامات کشف شده، تشخیص و الگوسازی الزامات و طرح ها ، اعتباردهی و تایید اطلاعات ، شناسایی گزینه های راه حل که نیازهای کسب و کار را برآورده می کند و ارزش بالقوه ای که می تواند برای هر راه حل محقق شود، انجام می دهد، تمرکز می کند. این حوزه دانش شامل فعالیت های افزایشی و تکراری اعم از مفهوم اولیه و اکتشاف نیازمندیها از طریق تبدیل آن نیازمندیها به یک راه حل پیشنهادی خاص می شود.
- ارزیابی راه کار ها: این حوزه دانش بر وظایفی که تحلیلگران تجارت انجام می دهند تا عملکرد و ارزش بدست آمده توسط یک راه حل مورد استفاده توسط شرکت را ارزیابی کند تمرکز می کند، و توصیه می کند موانع یا محدودیت هایی را که مانع از تحقق کامل ارزش می شوند، حذف شوند.
اگر براساس استانداردها به وظایف یک تحلیلگر کسب و کار نگاه کنیم یک تحلیلگر باید به صورت عمومی ۳۵ فرآیند استاندارد PMI و یا ۳۰ وظیفه استاندارد BABOK را انجام دهد. که این وظایف به شرح ذیل خلاصه شده است:
- تعیین الزامات و انتظارات ذی نفعان
- شناسایی مشکلات و فرصت ها
- شناسایی نیازهای کسب و کار و تعیین راهکارهای با دوام و پشتیبانی از تصمیمات استراتژیک سازمان
- استخراج، آنالیز و مدیریت الزامات محصول و مستندسازی اطلاعات مرتبط
- تعریف منافع و روش های های اندازه گیری و تحقق ارزش و آنالیز نتایج حاصل شده