«طرح واره» به عنوان هسته اصلی باورهای انسان [ قسمت اول ]

«طرح واره» به عنوان هسته اصلی باورهای انسان

پیش گفتار:

امروز بیش از هر زمان دیگری بحث سلامت روان دررسانه ها مطرح است و خواننده و شنونده خود را دارد. گروه مطالعات منابع انسانی فصلنامه نیز در مطالب متعدد و در گفت وگو با کارشناسان تلاش کرده است با مطرح کردن مباحث مفید روان شناسی، گامی در جهت ارتقای سطح سواد علمی خوانندگان و سلامت روان مردم بردارد. به نظر می رسد یکی از بهترین راه های جلوگیری از انتقال اطلاعات غیرعلمی و پیش پا افتاده حوزه روان شناسی، انتشار مطالب مفید و علمی است. شکی نیست که هیچ کس نمی تواند بهترین و مفیدترین مطالب این حوزه را به صراحت تعیین کند بنابراین می توان از یک موضوع شروع کرد و به حوزه های دیگر وارد شد.

اگر بخواهیم فقط به یکی از مشکلات اصلی جامعه امروز ایران که منشاء بسیاری از اختلالات، گرفتاری ها و چالش های اساسی است، بپردازیم همانا ناکارآمدی روابط انسانی است. این که افراد یاد ندارند چطور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، چگونه با گفت و گو مسائل خود را مطرح و در تعامل با دیگران آن را حل کنند. یکی از ریشه های اصلی این مشکل موضوعی است که این مطلب به بررسی آن اختصاص یافته است.

باورها و طرحواره ها

چارچوب فکری یا طرز نگرش افراد به زندگی که بسته به تفاوت های شخصیتی و الگوی تربیتی، متفاوت است و در طول زمان بر اثر تجربیات متعدد برای فرد به اثبات می رسد، «طرحواره» نام دارد.این چارچوب فکری همان باورهایی است که به تفاوت افراد در برخورد با اطرافیان، نگاه به زندگی، شیوه تربیتی، فعالیت شغلی و… منجر می شود. عباس کیوانلو کارشناس ارشد روان شناسی بالینی با بیان این مطلب به خراسان می گوید: وجود طرحواره در فرد زمانی به اثبات می رسد که دچار تعارض شده است. یعنی به لحاظ منطقی می داند که کار اشتباهی می کند اما به انجام آن کار ادامه می دهد.این تعارض که در بسیاری از موقعیت ها گریبانگیر همه ما می شود، درست در شرایطی است که طرحواره فعال شده است.

سه سطح تفکر

به طور کلی گفته می شود تفکر انسان در ۳ سطح قرار دارد. اولین سطح آن «افکار خودکار منفی» است. یعنی افکار منفی که بی اختیار به ذهن ما می رسد. در سطح دوم «خطاهای شناختی» قرار می گیرد که براساس «افکار خودکار منفی» شکل می گیرد.«خطاهای شناختی» که گستره وسیعی دارد، فیلتر ذهنی ماست یعنی هرچه را می بینیم یا می شنویم، از آن عبور می دهیم.به عنوان مثال «تعمیم» یک «خطای شناختی» است. یعنی فرد یک برداشت نادرست را به همه چیز تعمیم می دهد و طبق آن روابط و زندگی اش را تغییر می دهد. در سومین سطح تفکر «باورهای غیرمنطقی» قرار دارد که معمولا مشروط است. مثل این که«اگر همه مرا تایید کنند، دوست داشتنی هستم» یا «اگر کار به نحو احسن انجام شود ارزشمند است». نتایج مطالعات نشان می دهد علاوه بر این سه سطح تفکر، هسته مرکزی تمام باورها و تفکرات ما «طرحواره » ها ست.طرحواره مشروط نیست و فرد آن را به عنوان یک حقیقت تغییرناپذیر در ذهن خود ثابت کرده است.به عنوان مثال کسی که نقص«طرحواره » دارد، تمام ویژگی های شخصیتی خود را با این دید نگاه می کند. وی از برقراری رابطه با دیگران می ترسد زیرا ترس اجتناب ناپذیری از برملا شدن نقص هایش دارد. چنین فردی در روابط صمیمانه یا اجتماعی خود احساس نقص و بی کفایتی می کند.

کیوانلو با اشاره به این که ۱۸ طرحواره مطرح شده است که همپوشانی زیادی با هم دارد، تصریح می کند: البته «طرحواره مثبت » هم داریم که در واقع همان ویژگی های مثبت افراد است. مثل فردی که دارای «طرحواره ارزشمندی » است یعنی به توانایی و ارزش خود اعتقاد دارد. منتهی طبیعی است که طرحواره های منفی که مشکل ساز است و کیفیت زندگی و روابط افراد را تحت تاثیر قرار می دهد،بیشتر تجزیه و تحلیل شده است

ریشه طرحواره ها

طرحواره ها از ۵ نیاز اساسی انسان ریشه گرفته که از زمان کودکی تا پایان حیات جزو مهم ترین نیازهای انسان است.

  1. نیاز به دلبستگی ایمن به دیگران
  2. نیاز به استقلال و کفایت
  3. نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجانات سالم
  4. خودانگیختگی و تفریح
  5. محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری

در واقع ۵ محور اصلی است که از آغاز زندگی ذهن و فکر انسان را درگیر می کند و برآورده شدن یا نشدن آن ها در شکل گیری چارچوب فکری و طرز نگرش فرد به زندگی یا همان «طرحواره» نقش اساسی دارد.

به عبارت دیگر ارضای بیش از حد یک نیاز یا حذف یکی از آنها باورهای کودک را به محیط پیرامون تغییر می دهد.به عنوان مثال پدر و مادری که اجازه نمی دهند کودک کارهایش را انجام دهد و دائم کارهای او را سروسامان می دهند، در طول زمان به احساس بی کفایتی وی در نتیجه نبود استقلال دامن می زنند. چنین کودکی در بزرگسالی احساس وابستگی شدیدی به والدین دارد که این مسئله به احساس بی کفایتی در دوران کودکی اش بازمی گردد.

طبیعی است که تفاوت های شخصیتی، خلق و خو و ویژگی های فردی در شکل گیری طرحواره ها نقش دارد و به همین دلیل اعضای یک خانواده با این که تحت یک الگوی تربیتی بزرگ شده اند، طرحواره های متفاوت و گاه متناقضی دارند. همین تفاوت ها در «سبک های مقابله ای» افراد هم جلوه گر است و تفاوت طرحواره ها در افراد را آشکار می کند.

این کارشناس ارشد روان شناسی بالینی با بیان این که انسان در مواجهه با یک موقعیت دشوار، تهدید یا خطر یکی از ۳روش زیر را انتخاب می کند، توضیح می دهد: «تسلیم»، «اجتناب» و «جبران افراطی» ۳ شیوه ای است که ما به عنوان «سبک مقابله ای» از آن یاد می کنیم…

ادامه این مطلب را از طریق لینک زیر مطالعه فرمایید:

«طرح واره» به عنوان هسته اصلی باورهای انسان [ قسمت دوم ]